همه بهم میگفتن لینوکس بده! ، چون داره از فلسفه کمونیسم استفاده میکنه ، از جادی پرسیدم ، گفت : پسرجان بور حال کن که خربزه عشق کیلویی پرتقال فروش نداره! ، دیدم بازم مثل همیشه همه اشتباه میکردن.
نمیدونم چرا همه همیشه اشتباه میکنن.
یه روز همه اشتباه کردن و گفتن : برنامهنویسی بدردت نمیخوره ، برو دنبال گرافیک ، نتیجهاش این شد که الان نه برنامهنویسی بلدم نه گرافیک.
یه روز همه اشتباه کردن و گفتن : ای بابا! ، هک به چه دردت میخوره ، برو دنبال برنامهنویسی ، نتیجهاش این شد که الان نه هکرم نه برنامهنویس.
یه روز همه اشتباه کردن گفتن : چیه میخوای هاست بفروشی ، برو دنبال هک ، نتیجهاش این شد که الان حتی برای خودمم ۵ مگ فضا ندارم! و البته هکرم نشدم.
دیروز همه اشتباه کردن و بهم گفتن : فلانی! ، لینوکس چه صیغهایه ، نکنی داری کمونیسم میشی ولی این دفه جادی بهم گفت نه!
گل من!
ای کاش اون دفه که همه بهم گفتن که عشق دیگه خریداری نداره ، عالم عشاق هم یه جادی داشت که بهم میگفت : نه! ، برا اونی که بخواد داره!
تو!
الان از تمام وجودم با دستور sudo -s دارم برات می نویسم ، ای کاش میدانستی که این راه در دشت است.
تو میپنداری که من گرفتار سلطه بیلم اما تو در پناه لایسنس راه میروی ، امروز و فرداست که جیپیالی بیاید و جایت را بگیرد.
تو رفتهای ، من هنوز باور نکردهام!