من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

هر روز forی برای دیروز

هر روز که داره از پست دوست چیه؟، کیه؟ میگذره، اعتقادم به اونایی که نوشتم بیشتر میشه، نمیدونم چرا ولی افلاطون وجودم داره اون پست رو تحسین میکنه، حتی وقتی و چه بد روزی است! رو میخونم که خودش ریشه ای از پست قبلیش داره، اعتقادم به این جمله بیشتر میشه : 

 

دوست خوب، همیشه یه دوست خوبه!

دوست چیه؟، کیه؟

از خودم پرسیدم دوست خوب کیه؟

آیا اونی که از بچگی باهات بزرگ شده، تو غم و شادیت باهات بوده و از سیر و پیاز زندگیت خبر داره، دوستته؟

جوابم علیرغم میلم منفی بود، اینکه یکی رو ببینی که با هر دلیل به خیال اینکه تو نیستی با اونی باشه که نبودنش آرزوته و اون همون دوستت باشه، جوابم رو مقداردهی False کرده بود، متغیری بود ثابت!

پس دوست کیه؟

این چیزی بود که چند شب بهش فکر کردم و تنها به یک نتیجه رسیدم،

دوست اونه که با عقل انتخاب شه، نه از روی اجبار،

اونی که با عقل همراهت بشه تو غم و شادیت باهات خواهد بود، از سیر و پیاز زندگیت با میل خودت باخبر خواهد شد + همیشه بهترین راه رو بهت پیشنهاد خواهد کرد.


اینو هم فهمیدم که دوست خوب تو کل عالم برا هر نفر یکی دو تا بیشتر نیست، چون اگه میخواست بیشتر باشه، همه میرفتن تا نامرد رو بشناسن، دیگه دنبال دوست خوب نبودن.

+

حتی اونی که اینترنتی برات همراه خوبی باشه، بدون هیچ توقعی، حتی اینکه بهش توهین کنی و تنها تو رو به خدات ارجاع بده، بازم یه دوست خوبه.


یه دوست خوب، همیشه یه دوست خوبه!

کپی مع صلوات

داشتم وبم رو دید میزدم، ریچارد استالمن نظرم رو به خودش جلب کرد، زندگی نامه اش رو یه چند باری خوندم، این لیسانسی که به وجو اورده خیلی برام جالبه، منم میخوام یه لیسانس درست کنم مثل اون؛

فقط باید یه فرق داشته باشه، اونم اینه که لیسانس من یه صلوات اضافه بر GPL داره، میشه کپی مع صلوات :)

دکتر کم نوشت

دکتر نوشت :

دنیا را بد ساخته اند؛

آنرا که دوستش داری، به او نمیرسی،

آنکه دوستت دارد، به تو نمیرسد،

و آنکه هم تو او را دوست داری و هم او تو را دوست دارد،

هرگز به هم نمیرسید،

و این رنج است،

زندگی یعنی این ...

اما دکتر از یک نکته ظریف چشم پوشیده بود

میدانم که میدانست، اما نگفت،

آنرا که نه تو او را دوست داری و نه او تو را دوست دارد، عاقبت هر دو به هم میرسید.

و عشق این است،

جهنم یعنی این ...

من، اوربیت، دانلود، تو کجایی؟

از دیروز دارم دویست و پنجاه مگابایت رو دانلود میکنم، خدا خیرش یده، این اوربیت خیلی کارم رو جلو انداخته، انگار ساخته شده فقط برای دانلود، برنامه باز متنیه ولی خیلی از برنامه های تجاری بهتر کار میکنه، نمیدونم چرا دلم میخواست دنیا هم یه اوربیت برا خودش داشت.

شاید اگه یه اوربیت داشت، اونوقت خیلی چیزا عوض میشد!

یه اوربیت که حق هر کسی رو به خودش بده، از فناوری استفاده کنه که حداکثر سرعت رو داشته باشه!

شاید داشتن یه اوربیت برا دنیا خیلی واجبه.

ولی برا من!

من تنها!

اگه تو بودی دیگه احتیاجی به اوربیت نداشتم، زندگیم اونقده خوب بود که برا گذروندنش احتیاج به چیزی نداشته باشم.

اگه تو بودی ...

کجایی آرزوی من؟

خوشخیالیمن

بعضی وقت ها هست که خیلی خوش خیالی، اونقده خوش خیال که در رویاهات همه چیز به هم می پیونده.

در رویاهات :

       به عشقت میرسی.

       زندگی آرومی داری.

       دنیا رو رنگی تر از اونی که هست می بینی.

       همه رو مثل خودت ساده فرض میکنی.

و اینجاست که انگار خیال میکنی همه چیز به هم پیوسته است فقط به خاطر تو، پس همه چیز برای تو به هم می پیوندد، حتی خوشخیالیمن!

و تازه در اینجاست که واقعیت چهره اش را به تو می نماید!

در واقعیت :

       جلوی چشمات اونی که میخوای با یکی دیگه اس.

       زندگیت طوفانی میشه.

       رنگ زشت دنیا رو می بینی.

       به گرگ بودن مردم پی میبری تا جایی که میگی : Alone-Man is king of Wolfs

درسته!

حالا که واقعیت رو می بینی همه چیز از هم دوره فقط به خاطر تو!، پس هیچ وقت هیچ چیز به هم نمیرسه، حتی خـ   ـو   ش   خـ   ـیـ   ـا   لـ   ـی   مـ   ـن.

و درد اینجاست،

این که نرسیدن هیچ چیز به هیچ چیز را تقصیر خود بدانی.

دوباره می نویسم

و این منم، همان من تنها.

آمدم تا دوباره بنویسم، از روزانه هایم، از این که دنیا را چیزی ندیدم که ارزش تماشا داشته باشد.

و این منم، همان من تنها.

همان من تنها ولی تنهایی که امروز دیگران میدانند این تنها کیست.

و این منم!

امید دارم که شاید نفرینش در حق من به اجابت برسد.

تا شاید از آن بدی که نکرده ام او شاد شود.

و این منم، من تنها!

بی ربط!

چون منتظر نظر عزیزی هستم، گفتم یه پست بزنم که نظراتش پس از تایید شدن نمایش داده بشن، همین ;)

عشق ممنوع!

داشتم همینطور تو وب میگشتم، آخه اصلا نه حوصله نوشتن دارم، نه حوصله توییت کردن و حتی نه حوصله چت کردن.

یه دفه به ذهنم اومد که ببینم برا عشق تو وب چی هست؟، برا همین مثل هر کس دیگه‌ای که برای اولین بار میخواد به یه سایت بره کلمه Love رو نوشتم و کنترل+اینتر کردم، درس میدیدم، همه عشق رو پوچ میدونن.

نمیدونم چرا هنوز باور نکرده‌ام!


مشترک گرامی

دسترسی به این سایت امکان پذیر نمیباشد