من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

و این منم ...

حالم خیلی خوبه، احساس میکنم میتونم یه فیل ۶۰ تنی رو بلند کنم، صدای بارون که به پشت پنجره میخوره بهم احساس خوبی داده، دلم برای شادی تنگ شده بود، براش نظر دادم، تو میل باکسم ۱۲۰ ایمیل بود، با حوصله همش رو خوندم، قالب بلاگم خراب شده بهش خندیدم، دلم میخواد برم یه لیوان آب پرتقال رو با صدای تمام قورت بکشم و من خوبم!

آرزوی من!

ای کاش تو بودی تا در این حال خوبم با هم به تماشای یه فیل ۶۰ تنی در زیر بارون میشستیم و با هم برای شادی نظر میفرستادیم، با هم میلم رو چک میکردیم و با هم به قالب بلاگم می خندیدیم و ای کاش میشد که با هم دوباره آب پرتقال میخوردیم و تو کجایی؟

آرزوی از دست رفته‌ام ...

در این دنیا همه‌ی خوبی‌ها رنگ تو را دارند و همه با نام تو بهترین‌ها را میخواهند، اما من، منِ تنها، آیا انصاف است که تو را نداشته باشم؟

آرزو ،کاش بر میگشتی ...

تمام آرزویم بازگشت توست.

و من خوبم!

خاطره

مسافر آفتاب ازم خواسته بود از خاطراتم بنویسم ، امروز میخوام بهترین خاطره زندیگم رو با آرزو بنویسم :














این بهترین خاطره من بود ، اولین روزی که تو رو دیدم ، فقط سکوت بود ...

سلام

خدا سلام

این بار دوممه که از اینجا بهت سلام میکنم ، نمیدونم امشب چم شده ، خیلی دلم گرفته ، خدا خیلی دلم برات تنگ شده ، نمیدونم امشب چرا اینطور شدم؟

خدای من!

تو بهترین دوست من در تنهایی‌هامی ، خدا نمیتونم هیچی بنویسم.


خدا بازم خودت هوامو داشته باش ...

سکوت

مدتهاست سکوت کرده ام


روزها می آیند و می روند
تنهایی زیباست....


از عشق و دوست داشتن جدا شدن زیباست

همچو کودکی ۱۰ ساله شدن زیباست



همچو دیوانه در باران راه رفتن زیباست
واژه ها در سکوتم گم شده اند


و احساس در قلبم
و غم در لبخندم....

و این مرگ گذشته یک عاشق بی رویاست
و این است زمزمه لبهاش:


خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته‌ست ، بدان میخندم ...۱


۱ . شادی عزیزم ، مصرع آخر رو تصحیح کردن، از این بابت ازش ممنونم.

ه مثل همه

چند روزیه که تصمیم گرفتم مبانی انیت شبکه رو یاد بگیرم ، خیلی جاها سر زدم ، خیلی سایت‌ها رو دیدم تا بالاخره سایت هک رو برا آموزش انتخاب کردم ، اومدم ثبت‌نام کنم دیدم برداشتن :) با مکاتبه با ادمین سایت و لطف ایشون من عضو شدم.

تا اینجا چیز جدیدی نداشت!

از اینجا برام جالب بود که همه چیز مثل همه چیزه ، نمیدونم منظورم رو می فهمی یا نه؟

مثلا اونجا برای نفوذ باید یه اکسپلوت (تلفظ فارسشو یاد نگرفتم) داشته باشی که بعد از کامپایل اون بتونی از خطایی که در برنامه‌های (یا هر چیزی مثل همین) اون سایت وجود داره استفاده کنی و نفوذ کنی و این درست مثل همونه که یه بدی در ذات من وجود داره که اگه اصلاحش نکنم یه هکری به نام شیطان که خیلی چیره دسته میاد اونو کامپایل میکنه و به شل زندگی من دست پیدا میکنه بعد دیگه واویلا ، صفحه اول زندگی من دیفنس میکنه ، بعد همه میگن این همون من تنهاست؟

چند وقت پیش در وب شادی یه مطلبی رو خوندن که نتیجه‌گیری آخرش برام جالب اومد ، شادی عزیز گفته بود :

شاید به خاطر همین است که عاشق حقیقی خود را عاشق نمی داند، اما عاشق کذایی خود را عاشقی سینه چاک می داند!

شاید برای من نیز زندگی همینگونه باید میگذشت

شاید یکی راستمیگفت، عاشق شدن در این دوره دیگر خریداری 

 ندارد ، شاید با تو بودن برای من گناه کبیره‌ای است که هیچ عذابی نمی‌تواند جزای آن همه بدی باشد ، و دیگری بود که در گلبرگ کانال سه میگفت که جوان‌ از سر  احساسات خام جوانی ، عاشق میشود و یا شاید من عاشق تو نبودم! ، اما من بودم و هنوز بر سر حرف خود هستم و اینجاست که همه چیز مثل همه چیز است!
و همه!

لینوکس ، من ، تو و سرمایه

همه بهم میگفتن لینوکس بده! ، چون داره از فلسفه کمونیسم استفاده میکنه ، از جادی پرسیدم ، گفت : پسرجان بور حال کن که خربزه عشق کیلویی پرتقال فروش نداره! ، دیدم بازم مثل همیشه همه اشتباه میکردن.

نمیدونم چرا همه همیشه اشتباه میکنن.

یه روز همه اشتباه کردن و گفتن : برنامه‌نویسی بدردت نمیخوره ، برو دنبال گرافیک ، نتیجه‌اش این شد که الان نه برنامه‌نویسی بلدم نه گرافیک.

یه روز همه اشتباه کردن و گفتن : ای بابا! ، هک به چه دردت میخوره ، برو دنبال برنامه‌نویسی ، نتیجه‌اش این شد که الان نه هکرم نه برنامه‌نویس.

یه روز همه اشتباه کردن گفتن : چیه میخوای هاست بفروشی ، برو دنبال هک ، نتیجه‌اش این شد که الان حتی برای خودمم ۵ مگ فضا ندارم! و البته هکرم نشدم.

دیروز همه اشتباه کردن و بهم گفتن : فلانی! ، لینوکس چه صیغه‌ایه ، نکنی داری کمونیسم میشی ولی این دفه جادی بهم گفت نه!

گل من!

ای کاش اون دفه که همه بهم گفتن که عشق دیگه خریداری نداره ، عالم عشاق هم یه جادی داشت که بهم میگفت : نه! ، برا اونی که بخواد داره!

تو!

الان از تمام وجودم با دستور sudo -s دارم برات می نویسم ، ای کاش میدانستی که این راه در دشت است.

تو میپنداری که من گرفتار سلطه بیلم اما تو در پناه لایسنس راه میروی ، امروز و فرداست که جی‌پی‌الی بیاید و جایت را بگیرد.

تو رفته‌ای ، من هنوز باور نکرده‌ام!

صبر

آرزوجان سلام

از روزی که تو رفتی 654 روز میگذره ، آره درست دیدی 6 و 5 و 4.

اگه به صفحه کلیدت نگاه کنی و به قسمتی که بهش میگن کلیدهای ماشین حسابی ، می بینی که این عددها در یه ردیفن .

همه بهم میگن چرا خودم رو اذیت میکنم و هنوز تو رو دوست دارم ، ولی من که اصلا از با خیال تو بودن اذیت نمیشم ، اگه دوست داشتن تو نبود الان معلوم نبود کجا بودم...

آرزو!

به خدا دلم برات تنگ شده ، اینقدر که اگه الان امکانش بود بلند بلند گریه میکردم ، نمیدونم که اصلا الان به من فکر میکنی یا نه ، ولی من همیشه به فکر توام.

گل من!

6 و 5 و 4 که عددی نیستن ، حتی اگه صفحه کلیدم یه ماتریس بشن و بخوان دترمینانی اندازه کل دنیا داشته باشن ، من اونو بالا مثلثی میکنم.

من هنوز دوست دارم ، ازت خواهش میکنم برگرد ...

تو رفتی ولی هنوز باور نکرده‌ام ...

برنامه‌نویس

برنامه نویس

new project = project

new world = Arezoo

i =alone-man

;alone-man=mane-tanha

if new world Writeable

then

i write come back new world

elseif

send request to wirte new world

else

i die

end project

end new world

close & end i

مهدی بیا!

مهدی بیا

مولای من سلام

امروز جشن تولد توست!

نمیدونم از کجا منو می بینی ، ولی هر کجا که هستی این روز رو بهت تبریک میگم.

آقای من!

درسته که آرزوم منو تنها گذاشت ، ولی باز تو خودت هواشو داشته باش.

تو می آیی ...

حتی اگر من نباشم!