من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

من و من تنها

دیشب اولین کاری که کردم رفتم کلوب، از بیکاری شروع به گشتن در کلوب کردم، برای هر نقاشی 10 دقیقه وقت گذاشتم، اون نقاشی کادو تولدم رو بیشتر نگاه کردم، آخه خیلی دوستش دارم.

نه!

فایده ای نداشت!

جستجوی افراد رو زدم و اسمت رو بین این همه آدم جستجو کردم، نه دیشب، کار هر شبم همینه، باید دنبالت بگردم، وگرنه خوابم نمیبره، شاید اثری ازت پیدا شد.

ولی امشب خودت رو دیدم، نمیدونم چرا، ولی هر وقت می بینمت خشکم میزنه،

اگه یکی از دلم خبر داشته باشه میگرده دور و بر تا پیدات کنه، آخه تنها تویی که میتونی اینطور منو جذب خودت کنی.

ای کاش زندگی دکمه برگشت داشت، اونوقت زندگیم بدون هیچ ابزاری خوب بود، ای کاش اون خاطره دوباره تکرار میشد، درسته که من صبرم زیاده ولی بی تو بدون خیلی برام سخته.

آرزو، امشب دوباره دلم بدجور برات هوایی شده ...

و این منم، من تنها!