مسافر آفتاب ازم خواسته بود از خاطراتم بنویسم ، امروز میخوام بهترین خاطره زندیگم رو با آرزو بنویسم :
این بهترین خاطره من بود ، اولین روزی که تو رو دیدم ، فقط سکوت بود ...
خدا سلام
این بار دوممه که از اینجا بهت سلام میکنم ، نمیدونم امشب چم شده ، خیلی دلم گرفته ، خدا خیلی دلم برات تنگ شده ، نمیدونم امشب چرا اینطور شدم؟
خدای من!
تو بهترین دوست من در تنهاییهامی ، خدا نمیتونم هیچی بنویسم.
خدا بازم خودت هوامو داشته باش ...
مدتهاست سکوت کرده ام
روزها می آیند و می روند
تنهایی زیباست....
از عشق و دوست داشتن جدا شدن زیباست
همچو کودکی ۱۰ ساله شدن زیباست
همچو دیوانه در باران راه رفتن زیباست
واژه ها در سکوتم گم شده اند
و احساس در قلبم
و غم در لبخندم....
و این مرگ گذشته یک عاشق بی رویاست
و این است زمزمه لبهاش:
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشتهست ، بدان میخندم ...۱