من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

من تنها

دانشجوی ریاضی کاربردی علاقه‌مند به همه چی

فرشته مرگ، من تنها، منطق.

یادمه سوم دبیرستان بودم، اگه اشتباه نکنم حدود ۳۰ مرداد بود، یادش بخیر، اون موقع ها اس‌ام‌اس فرستادن با سونی اریکسون که یه امکانی داشت که پیام رو ایمیلی میکرد و معلوم نبود شماره چنده،‌ خیلی رونق داشت، شب ساعت ۱۲ یکی از همون اس‌ام‌اس‌ها برام اومد، اسمی که انتخاب شده بود براش بود :

فرشته مرگ

از اونجایی که همیشه ذاتم خراب بوده و خراب خواهد بود، شماره‌اش رو گیر آوردم، هر چی بد و بیراه گفته بود برعکس کردم و براش فرستادم، این برام اوج ذلت بود، به کسی که به امان خدا ولت کرده بازم احترام بذاری، ولی دروغ نگفته باشم اوج لذت هم بود.

نمیدونستم چرا، ولی خیلی دلم میخواست دلیلش رو بدونم، دلیل این که چرا آرزو این کار کرد؟، این چیزی بود که اون خواسته بود و بدون شک من مجبور به قبول کردنش بودم، ولی این انتخاب با خودم بود که مثل دیگران در پی دیگری بِرَم یا نَرَم، من دوستش داشتم و دارم، پس رفتم و دارم میرم و خواهم رفت.


آرزو!

نمیدونم همون آرزویی یا نه، ولی با اینایی که بالا گفتم باید بفهمی من کیم، در حالت منطقی اینجا دو حالت پیش میاد :

  • حالت اول

تو همون آرزو هستی، پس با تعاریف بالا این استلزام میکنه که منو بشناسی

  • حالت دوم

تو همون آرزو نیستی، پس با تعارف بالا دو حالت پیش میاد:

  1. سابقه منو شنیدی، پس میشناسی.
  2. سابقه منو نشنیدی، در اینجا هم دو حالت پیش میاد:

              ۱.میری از دوستات جویا میشی که این من تنها کیه؟

              ۲.نمیری از دوستات جویا شی که این من تنها کیه؟


ببین!

زندگی چقدر میتونه پیچ و خم داشته باشه.

اگه حالت اول از حالت‌های بالا اتفاق افتاد که خدا رو شکر، اگه ۷ حالت باقیمانده اتفاق افتاد، بازم خدا رو شکر.

و این منم، من تنها!

منتظر کامنتت میمونم آرزو.

گمشده من

بدجور خیال اذیتم میکنه؛ با اینکه به قطع یقین رسیدم که این آرزو، اون آرزو نیست، ولی بازم این کورسوی روشن شده تو دلم داره تمام وجودم رو به آتیش میکشه،

آرزو بالاخره برام کامنت گذاشت، خدا خیرش بده بلاگ اسکای رو، IP نظردهنده رو ثبت میکنه، IP رو زدم دیدم مال اونجایی که الان آرزوی من اونجاست، این نیست، یعنی این آرزویی که الان اینجاست، اونجا نیست؟، یا اون آرزویی که الان اونجاست، اینجاست؟، نمیدونم!

فقط میخوام فکر کنم و از تو وقت میخوام تا به یه نتیجه ای برسم، میدونم که آرزوی من، من تنها رو میشناسه، میدونم که الان باید دانشگاه باشه، میدونم که دانشگاه از VPN استفاده میکنه، نمیدونم این آرزو، آرزوی من هست یا نه؟!

میریم تا روی الگوریتم هایی که هیچ وقت نتونستم براشون برنامه بنویسم، فکر کنم،

ای کاش دنیا مثل پاسکال بود، اگه متغیری تعریف نشده بود با واضحیت هر چه تمام تر میگفت که این تعریف نشده و میشد با Watchش رد همه چیو زد.

تو این دنیایی که شبیه پایتونه، مگه میشه زندگی کرد؟

همه چیزش تو یه صفحه سفید gedit شروع میشه، خودش برا خودش متغیر تعریف میکنه، یه روز تو گوشیه، یه روز تو کامپیوتر، یه روز تو PSP، آخرشم عمر آدم تموم میشه و نمی فهمه کجا به بازیش گرفته،

آرزو برای کامپایلر دل ساده من، یه متغیر تعریف شده اس، از همونا که تو پاسکاله، اگه نباشه زندگیم واضح خطا میده و میگه : "متاجون، شرمنده!، آرزوت کو؟"،

حالا نمیدونم چرا همه میخوان این سورس پاسکال رو به پایتون پورت کنن.

خدا بازم خودت هوامو داشته باش.

شاید گمشده من ....................

من هنوز باور نکرده ام ...

و این منم، من تنها !

فید من تنها

امروز یه کم حوصله اضافه داشتم، دیدم هیشکاری ندارم، فید من تنها رو به فیدبرنر منتقل کردم، خوشحالم میشم مشتری فید من بشین.


من تنها

کاش ...

کاش میشد همه آرزوهامو از خدا پس
بگیرمو فقط ازش یه چیز بخوام...
فقط یه چیز...
خودت میدونی چی میخوام آرزو،
خودتو آرزو!

من و فریمورکا800

میگن آدم وقتی پاش رفت تو سوراخ موش، دیگه سعی میکنه از اون طرفا رد نشه، ولی نمیدونم چرا من در کل برعکسم :)

یادمه اواخری که گوشی کا750 مرحومم رو هک میکردم، بعد از اون که دیگه این کار رو فول یاد گرفتم و دیدم در موقعیتی هم نیستم که بتونم از سوادم پول در بیارم به خودم قول دادم که دیگه گوشی هک نکنم و دور و بر این کار نرم، ولی دیروز دوباره زدم زیر قولم و دست به هک شدم، تقصیری هم ندارم، آخه این معیار امنیتیش جدیدتره، خداییش حال میده.

حالا نوبت تو آرزو!

وقتی رفتی توبه کردم که دیگه بهت فکر کنم، ولی نمیدونم چرا هر روز دارم توبه ام رو میشکنم،

تقصیری هم ندارم، بودن تو برام زندگی میاره.

بیا برگرد ...

من هنوز باور نکرده ام.