نمیدونم الان چیکار میکنی ، ولی اینو میدونم که آدرس بلاگ جدیدم رو نداری ، من اینجا غریبم ، هیچ کسی دوروبرم نیست ،اینجا هم مثل وردپرسه ، هیشکی کار نداره تو داری چیکار میکنی!
یادته یه روز خندیدی و زیر چشم نگام کردی ، رفتی ، تا جایی که چشمم کار میکرد پژو رو دنبال کرد ، ای کاش کارخونه میدونست که تمام زندگی من در اون محصول لعنتیش داره میره ، برای اولین بار اونروز آرزو کردم که ای کاش بابات ژیان داشت!!! ، تا حداقل برا چندثانیه هم که شده بیشتر میدیدمت.
ای کاش بابات اصلا ماشین نداشت ، ای کاش یادت میموند که من تنهایی هم هست ...
هنوز یادته؟