-
کاش ...
پنجشنبه 6 فروردینماه سال 1388 21:55
کاش م یشد همه آرزوهامو از خدا پ س بگیرم و فقط ازش یه چیز بخوا م ... فقط ی ه چیز ... خود ت م ی دو نی چ ی م یخ وا م آرزو ، خ ودت و آرزو !
-
من و فریمورکا800
سهشنبه 4 فروردینماه سال 1388 22:50
میگن آدم وقتی پاش رفت تو سوراخ موش، دیگه سعی میکنه از اون طرفا رد نشه، ولی نمیدونم چرا من در کل برعکسم :) یادمه اواخری که گوشی کا750 مرحومم رو هک میکردم، بعد از اون که دیگه این کار رو فول یاد گرفتم و دیدم در موقعیتی هم نیستم که بتونم از سوادم پول در بیارم به خودم قول دادم که دیگه گوشی هک نکنم و دور و بر این کار نرم،...
-
خیال
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 22:51
من این متن رو خیلی دوست دارم، خیلی وقت پیش اینو خونده بودم، حدود ۳ شهریور ۸۶، یعنی دور و بر همون روزایی که آرزو رفته بود (و هنوزم که هنوزه، از اون روز منتظر برگشتشم)، شما هم بخونین : چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت را ازت دزدید و به جاش یک زخم همیشگی را به قلبت هدیه داد زل بزنی! و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت...
-
مبارک!
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 18:21
این پست رو زدم تا عید نوروز رو بهتون تبریک بگم، بگم که سال خوبی رو براتون آرزو میکنم، بگم که تنهاییهام با اومدن سال جدید تموم شده، بگم که دیگه آرزو رو دوست ندارم، بگم که از این که این مدت به فکر آرزو بودم با اون که اون رفته بود واقعا پشیمونم، من اصلا عاشق آرزو نبودم، فقط و فقط به خاطر مال باباش دنبالش بودم، حالا یکی...
-
آرزو و بلاگفا
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1387 23:20
امشب یه بلاگ دیدم، نویسنده اش آرزو بود. نمیدونم چرا ولی حس کردم این آرزو میتونه اون آرزو باشه، براش کامنت زیر رو گذاشتم: چقدر جالب میشه وقتی اون تو رو مقصر بدونه و تو هم اونو. اونوقته که با اشتباهی که هردوتاتون کردین، زندگی همدیگه رو به فنا دادین و این تازه اول راهی است که هر دو برای هم باز کرده اید. همیشه دوست داشتن...
-
و من تنهام
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1387 21:36
نمیدونم چرا اینقدر به "و" علاقه دارم، حالا :)! اومدم بگم که هنوز تنهام و هنوز چشم به راه آرزو، ای کاش ... میدونین احتیاج به گفتن نیست. اومدم بگم که نظراتم رو باز کردم، خیلی دلم برا نظرات شما تنگ شده بود ولی ای کاش او نظر میداد :|. به هر حال. آرزو برگرد ... و این منم، من تنها ...
-
من و من تنها
شنبه 24 اسفندماه سال 1387 21:15
دیشب اولین کاری که کردم رفتم کلوب، از بیکاری شروع به گشتن در کلوب کردم، برای هر نقاشی 10 دقیقه وقت گذاشتم، اون نقاشی کادو تولدم رو بیشتر نگاه کردم، آخه خیلی دوستش دارم. نه! فایده ای نداشت! جستجوی افراد رو زدم و اسمت رو بین این همه آدم جستجو کردم، نه دیشب، کار هر شبم همینه، باید دنبالت بگردم، وگرنه خوابم نمیبره، شاید...
-
برگشته!
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 20:11
کی میگه زندگی دکمه برگشت نداره؟ کی میگه اگه یه روز از عمرت رفت، اون روز با همه خاطراتش به تاریخ می پیوندن؟ من اصلا این دو تا جمله بالا رو قبول ندارم، این هفته خیلی بد بود، درست مثل هفته های بی تو بودن، انگار خدا میخواد، اصلا ولش خدا حتما خوب برام میخواد، آخه هر چی خدا بخواد ، نمیدونم چرا، ولی دلم میخواد خدا خوب برام...
-
هرچی خدا بخواد!
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 22:03
خواستم بگم: do{ printf("Enter a number that you want to live on earth\n"); scanf("%f",&age); for (i=0;i<=age;i++) (float) printf("Happy brithday, You now have %f years old!\n",i);} while (age!=0); دیدم اینطور فایده نداره، زندگی تکراری میشه، اصلاح کردم: printf("Enter an number...
-
دوباره دل شده هوایی
جمعه 9 اسفندماه سال 1387 20:49
نمیدونم چرا از نوحه ها این نوحه رو خیلی دوست دارم، همونی رو که تیتر کردم، ولی برا من الان این موضوع خیلی فرق داره با هدف مداح! دوباره این دل شده هوایی، آرزو ی من با آرزو ی او! هر چند که آرزو ی او آرزو ی منم هست، ولی امیدوارم آرزو ی من آرزو ی او نباشه :| . آرزو ی من! امشب دلم بدجور هواتو کرده، برگرد. من هنوز باور نکرده...
-
هر روز forی برای دیروز
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1387 14:45
هر روز که داره از پست دوست چیه؟، کیه؟ میگذره، اعتقادم به اونایی که نوشتم بیشتر میشه، نمیدونم چرا ولی افلاطون وجودم داره اون پست رو تحسین میکنه، حتی وقتی و چه بد روزی است! رو میخونم که خودش ریشه ای از پست قبلیش داره، اعتقادم به این جمله بیشتر میشه : دوست خوب ، همیشه یه دوست خوب ه!
-
و چه بد روزی است!
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1387 15:57
-
دوست چیه؟، کیه؟
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1387 23:56
از خودم پرسیدم دوست خوب کیه؟ آیا اونی که از بچگی باهات بزرگ شده، تو غم و شادیت باهات بوده و از سیر و پیاز زندگیت خبر داره، دوستته؟ جوابم علیرغم میلم منفی بود، اینکه یکی رو ببینی که با هر دلیل به خیال اینکه تو نیستی با اونی باشه که نبودنش آرزوته و اون همون دوستت باشه، جوابم رو مقداردهی False کرده بود، متغیری بود ثابت!...
-
کپی مع صلوات
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 17:27
داشتم وبم رو دید میزدم، ریچارد استالمن نظرم رو به خودش جلب کرد، زندگی نامه اش رو یه چند باری خوندم، این لیسانسی که به وجو اورده خیلی برام جالبه، منم میخوام یه لیسانس درست کنم مثل اون؛ فقط باید یه فرق داشته باشه، اونم اینه که لیسانس من یه صلوات اضافه بر GPL داره، میشه کپی مع صلوات :)
-
دکتر کم نوشت
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 09:57
دکتر نوشت : دنیا را بد ساخته اند؛ آنرا که دوستش داری، به او نمیرسی، آنکه دوستت دارد، به تو نمیرسد، و آنکه هم تو او را دوست داری و هم او تو را دوست دارد، هرگز به هم نمیرسید، و این رنج است، زندگی یعنی این ... اما دکتر از یک نکته ظریف چشم پوشیده بود میدانم که میدانست، اما نگفت، آنرا که نه تو او را دوست داری و نه او تو را...
-
من، اوربیت، دانلود، تو کجایی؟
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1387 12:59
از دیروز دارم دویست و پنجاه مگابایت رو دانلود میکنم، خدا خیرش یده، این اوربیت خیلی کارم رو جلو انداخته، انگار ساخته شده فقط برای دانلود، برنامه باز متنیه ولی خیلی از برنامه های تجاری بهتر کار میکنه، نمیدونم چرا دلم میخواست دنیا هم یه اوربیت برا خودش داشت. شاید اگه یه اوربیت داشت، اونوقت خیلی چیزا عوض میشد! یه اوربیت...
-
خوشخیالیمن
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 19:59
بعضی وقت ها هست که خیلی خوش خیالی، اونقده خوش خیال که در رویاهات همه چیز به هم می پیونده. در رویاهات : به عشقت میرسی. زندگی آرومی داری. دنیا رو رنگی تر از اونی که هست می بینی. همه رو مثل خودت ساده فرض میکنی. و اینجاست که انگار خیال میکنی همه چیز به هم پیوسته است فقط به خاطر تو، پس همه چیز برای تو به هم می پیوندد، حتی...
-
دوباره می نویسم
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 21:40
و این منم، همان من تنها. آمدم تا دوباره بنویسم، از روزانه هایم، از این که دنیا را چیزی ندیدم که ارزش تماشا داشته باشد. و این منم، همان من تنها. همان من تنها ولی تنهایی که امروز دیگران میدانند این تنها کیست. و این منم! امید دارم که شاید نفرینش در حق من به اجابت برسد. تا شاید از آن بدی که نکرده ام او شاد شود. و این منم،...
-
بی ربط!
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 16:12
چون منتظر نظر عزیزی هستم، گفتم یه پست بزنم که نظراتش پس از تایید شدن نمایش داده بشن، همین ;)
-
عشق ممنوع!
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:58
داشتم همینطور تو وب میگشتم، آخه اصلا نه حوصله نوشتن دارم، نه حوصله توییت کردن و حتی نه حوصله چت کردن. یه دفه به ذهنم اومد که ببینم برا عشق تو وب چی هست؟، برا همین مثل هر کس دیگهای که برای اولین بار میخواد به یه سایت بره کلمه Love رو نوشتم و کنترل+اینتر کردم، درس میدیدم، همه عشق رو پوچ میدونن. نمیدونم چرا هنوز باور...
-
گنو/لینوکس یعنی آزادی!
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 11:28
ببین و این را نیز
-
و این منم ...
جمعه 15 آذرماه سال 1387 16:22
حالم خیلی خوبه، احساس میکنم میتونم یه فیل ۶۰ تنی رو بلند کنم، صدای بارون که به پشت پنجره میخوره بهم احساس خوبی داده، دلم برای شادی تنگ شده بود، براش نظر دادم، تو میل باکسم ۱۲۰ ایمیل بود، با حوصله همش رو خوندم، قالب بلاگم خراب شده بهش خندیدم، دلم میخواد برم یه لیوان آب پرتقال رو با صدای تمام قورت بکشم و من خوبم! آرزوی...
-
خاطره
جمعه 3 آبانماه سال 1387 08:29
مسافر آفتاب ازم خواسته بود از خاطراتم بنویسم ، امروز میخوام بهترین خاطره زندیگم رو با آرزو بنویسم : این بهترین خاطره من بود ، اولین روزی که تو رو دیدم ، فقط سکوت بود ...
-
سلام
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1387 20:51
خدا سلام این بار دوممه که از اینجا بهت سلام میکنم ، نمیدونم امشب چم شده ، خیلی دلم گرفته ، خدا خیلی دلم برات تنگ شده ، نمیدونم امشب چرا اینطور شدم؟ خدای من! تو بهترین دوست من در تنهاییهامی ، خدا نمیتونم هیچی بنویسم. خدا بازم خودت هوامو داشته باش ...
-
سکوت
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1387 13:33
مدتهاست سکوت کرده ام روزها می آیند و می روند تنهایی زیباست.... از عشق و دوست داشتن جدا شدن زیباست همچو کودکی ۱۰ ساله شدن زیباست همچو دیوانه در باران راه رفتن زیباست واژه ها در سکوتم گم شده اند و احساس در قلبم و غم در لبخندم.... و این مرگ گذشته یک عاشق بی رویاست و این است زمزمه لبهاش: خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر...
-
ه مثل همه
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1387 11:35
چند روزیه که تصمیم گرفتم مبانی انیت شبکه رو یاد بگیرم ، خیلی جاها سر زدم ، خیلی سایتها رو دیدم تا بالاخره سایت هک رو برا آموزش انتخاب کردم ، اومدم ثبتنام کنم دیدم برداشتن :) با مکاتبه با ادمین سایت و لطف ایشون من عضو شدم. تا اینجا چیز جدیدی نداشت! از اینجا برام جالب بود که همه چیز مثل همه چیزه ، نمیدونم منظورم رو می...
-
لینوکس ، من ، تو و سرمایه
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 22:01
همه بهم میگفتن لینوکس بده! ، چون داره از فلسفه کمونیسم استفاده میکنه ، از جادی پرسیدم ، گفت : پسرجان بور حال کن که خربزه عشق کیلویی پرتقال فروش نداره! ، دیدم بازم مثل همیشه همه اشتباه میکردن. نمیدونم چرا همه همیشه اشتباه میکنن. یه روز همه اشتباه کردن و گفتن : برنامهنویسی بدردت نمیخوره ، برو دنبال گرافیک ، نتیجهاش...
-
صبر
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 22:42
آرزو جان سلام از روزی که تو رفتی 654 روز میگذره ، آره درست دیدی 6 و 5 و 4. اگه به صفحه کلیدت نگاه کنی و به قسمتی که بهش میگن کلیدهای ماشین حسابی ، می بینی که این عددها در یه ردیفن . همه بهم میگن چرا خودم رو اذیت میکنم و هنوز تو رو دوست دارم ، ولی من که اصلا از با خیال تو بودن اذیت نمیشم ، اگه دوست داشتن تو نبود الان...
-
برنامهنویس
سهشنبه 29 مردادماه سال 1387 13:58
new project = project new world = Arezoo i = alone-man ;alone-man=mane-tanha if new world Writeable then i write come back new world elseif send request to wirte new world else i die end project end new world close & end i
-
مهدی بیا!
یکشنبه 27 مردادماه سال 1387 12:40
مولای من سلام امروز جشن تولد توست! نمیدونم از کجا منو می بینی ، ولی هر کجا که هستی این روز رو بهت تبریک میگم. آقای من! درسته که آرزو م منو تنها گذاشت ، ولی باز تو خودت هواشو داشته باش. تو می آیی ... حتی اگر من نباشم!